گاهی اوقات، احساس میکنیم تمام چیزی که نیاز داریم ماندن در رختخواب و تماشای تلویزیون است. با این حال، زمانی که تنبلی تبدیل به مسئلهای مزمن» شود و مانع از انجام وظایف روزانه یا دستیابی به اهدافمان شود، باید هر چه سریعتر برای مقابله با آن دست به کار شد.
برای مطالعه مقاله تنبلی و راه کارهای ان به سایت ذهن مراجعه کنید.
از نظر روانشناسی، اهمالکاری یا تنبلی یعنی به آیندهمحول کردن کاری که تصمیم به اجرای آن گرفته ایم. به طور کلی، به تعویق انداختن کار،رفتاری ناپسند و ناراحت کننده است که پیامدهای ناخوشایندی در بر دارد و هرگز نمیتواناز تاخیر در انجام کارها، به تصور و گمان بهتر ارائه کردن آنها دفاع کرد.
تنبلی هر شکلی که باشد، رفتاری نامطلوب و نکوهیده است که بتدریج در وجود انسان به صورتعادت درمی آید. پس با آن مبارزه کنید، زیرا پیامدهای تاخیر در کار، برای خود شخص نیزرنج آور است و احساسی که از این تاخیر در او ایجاد می شود، علاوه بر زیانهای پیش بینیشده و نشده، شرمساری و بیزاری از خویشتن را نیز در بر دارد.
به خصوصیات فرد و هرفهایی که در زندگی به دنبال آن است ارتباط پیدا می کند.
به تمام فعالیتهایی اطلاق می شود که فرد برای زندگی خود به کار می برد. همه وظایف شغلی و شخصی او به منظور آنکه از زندگی خود هرچه بیشتر لذت ببرد ، در این تعریف قرار می گیرد.
در کارتان احساس مسوولیت نمی کنید و درزندگی بتدریج دوستانتان را از دست می دهید.اهمالکاری و به تعویق انداختن کارها به طور قابل ملاحظه ای با ماهیت کارهای مختلف ارتباط دارد.
در پاسخ باید بگوییم کار و کوشش. اگر منطقی فکر کنید ، تنبلی را کنار خواهید گذاشت.رفتار افراد در مورد شخص تنبل و قضاوت جامعه در مورد او از جمله نگرانیها و ناراحتیهایی است که معمولا افراد تنبل با آن مواجه هستند. انجام کار به موقع هم آسانتر است و هم مزایایی در بر دارد.
در صورتی که گذشت زمان، هم کار را مشکلتر می سازد و هم مزایای انجام به موقع آن را از بین می برد. رفتار مسامحه کارانه ناشی از اندیشه شماست. تفکر منطقی می تواند در رفتار شما نقش فعالی داشته باشد.
منبع:
افسردگی (به انگلیسی: Depression) جزو اختلالات خلقی طبقه بندی شده است. افسردگی با احساس فقدان، خشم و غم و اندوه همراه است که باعث مختل شدن فعالیتهای روزمره ی فرد می شود.
(در تعریف خلق باید گفت، احساس درونی نافذ و پایداری که در آن درک و نگرش فرد نسبت به خود ، دیگران و در کل نسبت به محیط اطراف عمیقا تحت تاثیر قرار میگیرد.)
در مطالعات اخیر مشخص شده است که اختلال افسردگی اساسی در بین تمامی اختلالات روانپزشکی، بیشترین شیوع را در کل دوران زندگی افراد دارد. این آمار نشان دهنده ی آن است که این بیماری بسیار شایع و رایج است.
بیماری ورم مفاصل
بیماریهای قلبی و عروقی
سرطان
دیابت
ام اس (درباره ی افسردگی در بیماری ام اس بیشتر بدانید)
به این نکته توجه داشته باشید که گاهی اوقات داشتن غم و اندوه و یا احساس کمبود، بخشی عادی از زندگی است. در زندگی همه درگیر اتفاقات غم انگیز و ناراحت کننده می شوند. اما اگر به طور مرتب احساس بدبختی و ناامیدی دارید، ممکن است دچار افسردگی شده باشید.
افسردگی یه اختلال جدی محسوب می شود و می تواند بدون پیگیری و درمان صحیح تشدید شود.با این وجود افرادی که بطور آگاهانه در صدد درمان بر آمده و پیگیری دارند در طی چند هفته بهبودی علائم و حالات خود را متوجه می شوند.
علایم افسردگی در کودکان ممکن است شامل موارد زیر باشد:
تحریک پذیری (عصبانیت، نوسانات خلقی و روحی، گریه زیاد)
احساس بی کفایتی (مثلا من نمیتوانم کاری را درست انجام بدهم)، ناامیدی، غم و اندوه شدید
مشکل در مدرسه یا خودداری از رفتن به مدرسه
کاهش عملکرد در مدرسه و افت تحصیلی
مشکل در تمرکز (هر عامل بیرونی کم اهمیتی می تواند باعث پرت شدن حواس او شود.)
دوری از دوستان و خواهر و برادر
افکار خودکشی
مشکل در خواب یا پر خوابی بیش از حد
کاهش انرژی
مشکلات گوارشی، تغییر در اشتها
کاهش وزن یا افزایش آن
این علایم باید تقریبا هر روز و دست کم در طی دو هفته مستمر دیده شود تا بتوان تشخیص افسردگی در کودک را داد.
بسته به شدت علائم ، افسردگی می تواند به دسته بندی های متفاوتی تقسیم شود. برخی افراد افسردگی را خفیف و موقتی تجربه می کنند، در حالی که برخی دیگر اختلال افسردگی شدید و مداوم را تجربه می کنند.
هر روز، میلیون ها محتوا در جهان تولید می شود که نوشتن، تنها بخش کوچکی از آن است. اصلا بگذارید خیال تان را راحت کنم. تمام رفتاری که ما از خودمان نشان می دهیم، به نوعی تولید کردن محتوا هست.
تولید محتوا چیست؟ برای مطالعه این مقاله به سایت ذهن مراجعه کنید.
چه منی که الان دارم می نوسیم، چه آن بیوتی بلاگری که در پیج اینستاگرامش، آرایش کردن را یاد می دهد، همه ما به نوعی تولید محتوا می کنیم.
محتوا، انواع مختلفی دارد: متنی، گرافیکی، ویدئویی، تصویری و صوتی.
تولید محتوا کردن، یعنی خلق متنها، تصاویر، ویدئوها، صدا و پیامهایی که قرار است با یک سری آدم ارتباط برقرار کنند. این ارتباط گاهی با نگاه کردن به یک بیلبورد تبلیغاتی اتفاق میافتد، و گاهی هم با خواندن یک مقالۀ چند صد کلمهای!
تولیدکننده محتوا میتواند دستی در انواع محتوا داشته باشد (مثلاً گرافیست باشد، پادکست ضبط کند یا مقاله بنویسد)، یا نه فقط در یکی دو مورد حرفهای باشد. (اما دقت کنید که معمولاً تسلط به محتوای متنی و مسلط بودن به یکی دو تا نرم افزار ویرایش عکس مثل فتوشاپ از ضروریات است.)
بله، این چیزهایی که توی دیجی کالا و دیجی کالا مگ و زومیت و سایتهای دیگر میخوانید، توسط ما محتوانویسها تولید شدهاند. ما وبلاگ مینویسم، اطلاعات عمومی خوبی باید داشته باشیم، ترجمه هم میکنیم اما محتوا نوشتن فقط همینها نیست، اینها ظاهر شغل ماست.
محتوا تولید کردن نه خیلی کار سختی است نه خیلی آسان. برای من تولید محتوا مثل رقصیدن است. تا زمانی که فکر کنید همه دارند شما را نگاه میکنند نمیتوانید خوب برقصید.
برای خوب رقصیدن باید چشمهایتان را ببندید و حل شوید توی رقص. منظورم یک چیزی تو مایههای قوی سیاه (Black Swan) است. زمانی که توی ریتم و داستان حل شدید میتوانید فرم بدهید به رقصتان و نقش اول داستان را بازی کنید.
محتوا هم همین است، زمانی که توی ریتم سطر سطرِ کلماتی که تایپ میکنید حل شدید و فهمیدید که چه میخواهید بگویید، نوشتههایتان فرم میگیرد و متولد میشود.
وقتی در محتوا حل شدید میدانید که مخاطبان چه میخواهد بداند، میدانید که خودتان چه میخواهید بگویید و همه را با یک ریتم هماهنگ کنار هم میچینید. بعد از اینکه رقصتان با کلمات تمام شد یک بار دیگر نوشته را باز بینی میکنید و اگر از خواندنش لذت بردید آن را با دیگران قسمت میکنید.
تولید محتوا یک بخشهای دستوپاگیری مثل سئو (SEO) هم دارد. سئو چیست؟ سئو یعنی کاری کنید که گوگل و سایر موتورهای جستجو ارتباط نزدیکشان را با شما حفظ کنند و یک وقت خدایی نکرده فکر نکنند که دارید بهشان خیانت میکنید.
البته حق هم دارندها، دغدغۀ موتورهای جستجو رساندن بهترین نتایج به دست جستجوکنندههاست، که خب دغدغۀ خوبیست؛ اما این موتورها کمی زبان ما آدمها را سخت میفهمند، برای همین باید با یک سری علائم و نشانه بهشان علامت بدهیم و منظورمان را برسانیم.
این طوری هم گوگل خوشحال است که ما را فهمیده، هم مخاطبی که ما را پیدا کرده، هم مایی که مخاطب پیدا کردهایم :]
منبع:
بیش تر وقت ها، خلاقیت شگفت انگیزی در نقاشی های کودکان، بازی های نمایشی و زبان اختراعی آن ها می بینیم. کودکان، تخلیلشان را در سخن گفتن خود به نمایش می گذارند. ما به عنوان آموزشگران آن ها نقش مهمی در تقویت توانایی شان در هنر، ارائه ی نمایش، تفکر خلاق در کودکان و پاسخ های خلاق آن ها به مشکلات داریم.
وقتی به پرورش تفکر واگرا می پردازیم، به ایجاد انگیزه و علاقه در کودکان برای یادگیری عمیق تر کمک می کنیم. تشویق کودکان به ارائه ی ایده های نو، توانایی های تفکر خلاق را در آن ها پرورش می دهد. هنگامی که کودکان یاد می گیرند با نادانسته های شان برخورد درستی داشته باشند، در حال پرورش توانایی تفکر پیچیده ی خود هستند.
کودکان نیاز به کمک دارند تا یاد بگیرند که هر چیزی تنها امکان موجود نیست، ولی پذیرفتنی است، تا بتوانند ایده ها و نظرهای مخالف و ناهمساز را به طور هم زمان در ذهن شان داشته باشند. به آن ها اجازه بدهید با ایده هایی که ممکن است نادانسته یا غیر منطقی باشند، بازی کنند.
بعضی احساسات شان، همچون احساسات دیگر مردم هستند و برخی متفاوت با آن ها.
یک دوست ممکن است بخواهد با شما بازی مشابهی بکند ولی همیشه این طور نیست.
شما می توانید بعضی کارها را حالا و بعضی را بعد انجام دهید .
یک ایده ممکن است در یک موقعیت خوب باشد و در موقعیت دیگر بد.(آواز خواندن تفریح است، ولی نه در زمان استراحت مردم.)
پیامدها و گزینه های گوناگونی برای فعالیت ها وجود دارند. این گونه تفکر، توانایی های استدلالی را برجسته می کند و راه حل های خلاقانه ی کودکان را برای مخالفت و مقابله بر می انگیزاند.
یک روش مهم برای این که کودکان به ارزش خود پی ببرند، ارتباط متقابل با شماست.
در ارائه ی توصیف های مثبت از ایده ها و کارهای کودکان، دست و دلباز باشید.
بر هر کودک و رقابت او با هدف پرورش فردیت و اعتماد و خلاقیت او تمرکز کنید.
نشست های گروهی برای ارائه ی ایده های کودکان به ویژه در حوزه های حل مسئله برگزار کنید.
پرسش های باز یا سقراطی، روشی مناسب برای جاری ساختن جوهر خلاقیت در کودکان است. این پرسش¬ها به آن ها کمک می کنند تا از زمان و مکان فاصله بگیرند. گزینه ها، مقایسه ها، ایده های نو، ساختار بندی و پاسخ های بی همتا به این پرسش ها، همه، اجزای مهم در تفکر خلاق هستند.
پرسش از کودکان
اگر همیشه شنبه ها باران ببارد، چه اتفاقی می افتد؟
چه می شد اگر خودرو ها هیچ وقت کهنه نمی شدند؟
اگر یک موش ببینید که در حیاط خلوت، گل های مورد علاقه ی مادرتان را می جود، چه کار می کنید؟
چرا ما با موهای مرتب و شانه شده از خواب بیدار نمی شویم؟
چه اتفاقی می افتد اگر یک گاو، یک زنبور و یک شبدر با هم یک جا باشند؟
چه می شد اگر گربه ها پارس می کردند؟
اگر همه ی کفش های دنیا یک اندازه بودند، چه می شد؟
پرسش هایی را به یاد بیاورید که ممکن است برای یک کودک سخت باشد و تجربه ی مرتبط اندکی در زمینه ی آن داشته باشد. برای نمونه، در دنیای واقعی، بعضی از کودکان شهری هرگز گاو و شبدر ندیده اند.
مطمئن شوید که پرسش های تان با دانش تجربی کنونی کودکان همخوانی دارند. اگر امکان دارد، آن ها را به یک کشتزار ببرید، به آن ها فیلمی نشان بدهید یا کارشناسانی را دعوت کنید که برای افزایش زمینه ی تجربی کودکان از مکان های مختلف به کلاس آن ها بیایند.
اگر روش های برانگیختن خلاقیت کودکان را در برنامه های آموزشی آن ها بگنجانید جالب خواهد بود. وقتی کودکان درگیر هنر، بازی خلاقانه، یا موسیقی و فعالیت های حرکتی می شوند، تفکر سنجیده و برنامه ریزی، می تواند به آن ها کمک کند که در توانایی های تفکر خلاق تواناتر شوند.
جیم بیلند راجرز (متولد ۱۹ اکتبر ۱۹۴۲-اهل دموپولیس ایالت آلاباما) یک سرمایهگذار آمریکایی و مفسر مالی موفق است که در حال حاضر در سنگاپور زندگی میکند. او یکی از پدیدآورندگان کوانتوم فاند (quantum fund)،استاد دانشگاه، نویسنده، مفسر اقتصادی است.
برای مطالعه مقاله چگونه پولدار شویم؟ کلیک کنید.
به روشنی روزی را که ارزش خالص داراییام به یک میلیون دلار رسید، به یاد دارم، نوامبر ۱۹۷۷٫ آن موقع ۳۵ سال داشتم، و میدانستم که برای انجام کاری که میخواستم در ۳۷ سالگی – سنی که تصمیم گرفته بودم در آن برای ماجراجویی دست از کار بکشم – انجام دهم.به بیشتر از اینها نیاز دارم.
من اصلا باهوشتر از قسمت اعظمی از مردم نیستم، بلکه انگیزهام برای کار و تحمل سختی، از آنها بیشتر بود. من آماده بودم تا عقل سلیم را بیازمایم. اگر همه یک جور فکر کنند باز هم دلیل نمیشود که اشتباه نکنند و اگر بتوانید بفهمید که همه دارند اشتباه میکنند، به راحتی میتوانید مقدار زیادی پول درآورید.
دنبال پول بروید
در شرایط اقتصادی دنیای امروز شما نمی توانید یک مسیر برای پولدارشدن داشته باشید و چشم به میلیونر شدن بدوزید. دوران تلاش برای یک درآمد و تضمین آن و به رفاه رسیدن به سر رسیده است. دیگر نمی توان در یک اداره ماند و سخت کار کرد و به رفاه رسید.
حالا هر فرد باید برای سرمایه دار شدن نقشه راه داشته باشد و براساس برنامه ریزی عمل کند. اولین گام برای میلیونر شدن این است که درآمد خود را افزایش دهید و این افزایش را همیشه در نظر داشته باشید و هر روز با خود تکرار کنید.
درآمد من 9 سال پیش 3000 دلار در ماه بود و حالا به 20 هزار دلار در ماه رسیده است. از همین امروز به دنبال پول بروید.
این کار شما را مجبور می کند درآمدهای خود را کنترل کنید و فرصت ها را بیابید. منظور از افزایش درآمد این است که شما در هر روز باید به فکر یک منبع درآمد جدید باشید نه آن که فقط در یک کار فروش تان را بیشتر کنید، بلکه راه های کسب درآمدتان را افزایش دهید.
من اولین ماشین یا حتی اولین ساعت لوکسم را تا زمانی که درآمد خوب نداشتم، تهیه نکردم. زمانی این کار را برای خودم کردم که چندین منبع درآمدی مطمئن داشتم. حتی وقتی به یک میلیونر تبدیل شدم، ماشین قدیمی خودم را سوار می شدم.
این که شما سعی کنید خود را پولدار نشان دهید، چیزی به شما نمی افزاید، یا حتی این که دیگران فکر کنند شما پولدار هستید. سعی کنید شما را به خاطر چارچوب های کاری تان بشناسند، نه برای زرق و برق هایی که به زندگی تان می افزایید.
تنها دلیل پس انداز استفاده از آن برای سرمایه است. پول پس اندازتان را در یک حساب امن و غیرقابل دسترس بگذارید. هیچ وقت از این حساب برای کار دیگری استفاده نکنید، حتی برای موارد اورژانسی. این کار شما را وادار می کند که مرحله یک را دنبال کنید.
یعنی برای نیازهای اورژانسی و سایر نیازها به دنبال درآمد دیگری باشد، نه آن که به پس اندازتان تکیه کنید. تا امروز من هر سال تقریبا دو بار ورشکسته شده ام. دلیلش این بوده که مازاد پولم را در حسابی گذاشته ام که نتوانم به آن دسترسی داشته باشم.
ارزان میخرم و گران میفروشم. من سعی میکنم کالایی را پیدا کنم که ارزان باشد و یک تغییر مثبت در حال اتفاق افتادن باشد. سپس به قدری مطالعه و پژوهش میکنم که قانع شوم درست فکر میکردم. البته آن کالا هم باید به قدری ارزان باشد که اگر هم اشتباه کرده باشم خیلی ضرر نکنم.
معمولا هر باری که اشتباه میکنم به این دلیل است که بهاندازه کافی بررسی و مطالعه نکردهام.هیچ وقت ارزش «انجام مسوولیت» را دست کم نگیرید. در دهه ۱۹۶۰، جنرال موتورز موفقترین شرکت جهان بود.