انگیزههای متعددی باعث میشود تقریبا همه انسانها در طول زندگی خود به «سرمایهگذاری» بیندیشند. با این حال، سوالات و ابهامات گوناگون قبل از شروع سرمایهگذاری، باعث میشود تا تنها عده اندکی از آنها وارد این مسیر پر چالش اما جذاب شوند.
سرمایهگذاران زیادی بودهاند که وارد این مسیر شده، بخشی از آن را طی کرده و با شکست مواجه شدهاند. از طرفی عده کسانی که در فرآیند سرمایهگذاری تلاش کرده و به موفقیتهای چشمگیری رسیدهاند نیز کم نیست.
با اینکه در فرآیند سرمایهگذاری بخش اندکی از مسیر غیر قابل پیشبینی است، اما عمدتا مرز جداکننده دو گروه سرمایهگذار یاد شده، میزان هوشیاری آنها در عوامل مختلفی است که فرآیند سرمایهگذاری را تحت تاثیر قرار میدهد.
بعد از شناخت بازار و بازیگران مختلف، گام بعدی انتخاب زمینه فعالیت است. بهعنوان مثال بعد از اینکه فرد بازار تولید کالا و خدمات را انتخاب کرد، سوال بعدی این است که در تولید چه کالایی سرمایهگذاری کند. یا در صورتی که بازار سهام انتخاب شد، گام بعدی این است که سهام چه شرکتی خریداری شود.
میزان موفقیت و سودآوری سرمایهگذاری تا حد زیادی به دقت انتخاب این مرحله بستگی دارد. سه عامل موقعیت جغرافیایی، حمایتهای خارجی، پیشبینی صحیح از آینده در انتخاب زمینه فعالیت باید مورد توجه قرار گیرد.
لحاظ موقعیت جغرافیایی در انتخاب زمینه فعالیت از یک طرف در هزینههای اولیه سرمایهگذاری و از طرف دیگر در فروش کالای سرمایهگذاری شده موثر است.
بنابراین انتخاب کالایی برای سرمایهگذاری که مواد اولیه تولید کافی و با قیمت مناسبی در منطقه مورد نظر وجود دارد میتواند سودآوری سرمایهگذاری را تحتالشعاع قرار دهد.
به عبارت دیگر در یک سرمایهگذاری بلندمدت، اگر پیشبینی شد که در آینده مشکل کمآبی وجود دارد روی آوردن به سرمایهگذاری در یک محصول کشاورزی آببر ممکن است سرمایهگذاری را با شکست مواجه کند.
یا در منطقهای که نفت و فرآوردهای نفتی در آن با هزینه کم و به وفور در دسترس است سرمایهگذاری در این زمینه میتواند یک گام سرمایهگذار را به جلو راند.
یا در زمینه خرید سهام، توجه به سهام شرکتهایی که از سوی دولت یا هر نهاد قدرتمند دیگری مورد حمایت قرار میگیرند، میتواند سرمایهگذاری را در شرایط امنتری قرار دهد.
با استناد به مطالعات صورت گرفته، عمده تغییرات در بازار قابل پیشبینی هستند از طرفی مبنای پیشبینی تغییرات بازار تحلیل اطلاعات است بنابراین موثرترین راه افزایش اطلاعات، از بازار به شکلهای مختلف است.
منبع:
جریان ارزش مجموعهایی است از کلیه اعمال ضروری برای یک محصول معین ، این موضوع شامل همه فرایندهای تولید محصولات و خدمات یعنی از انگاره تا ورود محصول و خدمات به بازار را دربر میگیرد.
شناسایی کل جریان ارزش برای هر محصول معین و گاهی برای خانواده هر محصول گام بعدی تفکر ناب است . به این طریق وجود حجم بسیار زیاد اتلاف (Muda) در سازمان برملا می گردد .
هنگامی که ارزش به طور دقیق تعیین میشود و بنگاه اقتصادی ناب جریان ارزش یک محصول معین را نقشهبرداری کرده و گامهای پر اتلاف حذف میشوند ، آنگاه نوبت گام بعدی تفکر ناب فرا میرسد که همانا به حرکت درآوردن گامهای ارزشآفرین است.
حرکت (Flow) عبارتست از انجام وظایف بطور پیش رونده در طول جریان ارزش به گونهای که یک محصول بدون توقف ، بدون ضایعات و بدون پسروی ، از طراحی به بازار ، از سفارش به تحویل و از مواد خام به دست خریدار برسد.
برای دستیابی به این منظور ، وقتی ارزش تعریف شد و کل جریان ارزش مشخص شد ، نخستین گام ، توجه بر یک هدف واقعی است ؛ یعنی تمرکز بر یک طرح معین ، یک سفارش معین ، خود محصول و پیش چشم داشتن آن از آغاز تا پایان.
گام دوم نادیده گرفتن مرزهای سنتی مشاغل ، مسیرهای شغلی ، کارکردها و شرکتهاست تا بنگاه اقتصادی تفکر ناب شکل گیرد ، پدیده ای که میتواند همه موانع موجود بر سر راه حرکت پیوسته محصول معین را از میان بردارد .
سومین گام ، بازاندیشی وظایف معین و ابزارآلات است ، به این منظور که هرگونه پسروی و وقفه از بین برود و طراحی ، سفارش و تولید یک محصول معین بتواند پیوسته پیش برود .
منبع:
https://briefbook.ir/%d8%aa%d9%81%da%a9%d8%b1-%d9%86%d8%a7%d8%a8-%da%86%db%8c%d8%b3%d8%aa%d8%9f/
به هر حال کودکان با دسترسی به این شبکه های مجازی و تبلیغات و محتوای آن نیاز به ابزاری دارند که تا بتوانند درستی و نادرستی اطلاعات را ارزیابی کنند. همین یک دلیل کافی است تا جدی بودن ضرورت یادگیری تفکر نقادانه را به والدین گوشزد کند.
همچنین مطالعه مرکز ملی اطلاعات زیست فناوری ایالات متحده در این خصوص میگوید: تفکر انتقادی نه تنها بر افزایش خلاقیت کودکان تاثیر می گذارند، بلکه می تواند به توسعه ویژگی هایی نظیر کنجکاوی، انعطاف پذیری و پویایی ذهن بینجامد.
واقعیت آن است که تفکر انتقادی بیش از هر چه باید در مدارس پرورش و شکوفا شود. اما با توجه با ناکار آمدی مدارس در ایران، ما پدر مادرها باید بتوانیم زمینه تفکر انتقادی را در بچه هایمان مهیا کنیم.
آموزش تفکر نقادانه نیازمند ارائه یک سری دستور العمل های مشخص به کودکان و ملزم ساختن آنها با پیروی از این متدها است. اما باید مراقب باشید که در این حیطه هیچ گونه رفتار تعصب آمیز و یا توام با اجبار از خود نشان ندهید. اگر کاری را از کودک خود میخواهید، همیشه دلیل آن را نیز شرح دهید.
پرسش اساس تفکر نقادانه است. پرسشگری توانمندی ذهنی کودکان را افزایش میدهد و یادگیری را برای آنها مفرح و مهیج می کند. از طریق پرسش کردن، کودکان نقش فعال بیشتری در تفکر نقادانه و استدلال پیدا میکنند. پس:
کودکان را به پرسش کردن و پرسشهای بیشترتشوبق کنید؛ از کودکان پرسشهایی بپرسید که میدانید جوابشان را میدانند. اجازه دهید آنها احساس کنند که خودشان جواب را یافتهاند؛ فضای یادگیری را برای ایده های که آنها می دهند باز بگذارید.
اجازه دهید تا آن ها از تجربه ایده های جدید راحت باشند و از خطا کردن، نترسند؛ جواب اشتباه را به عنوان یک فرصت یادگیری تلقی کنید.
منبع:
«تفکر واگرا به فرآیند فکری گفته میشود که در آن افراد از زوایایی متفاوت و غالبا خارج از چهارچوبهای عادی و سنتی به مسائل نگاه کرده و راهحلها و ایدههای جدیدی پیدا میکنند.»
به طور کلی در این نوع نگرش باید دنبال پیدا کردن همه پاسخهای ممکن بدون توجه به کارآمد بودن یا نبودن آنها باشید. به این ترتیب، در این نوع نگرش شما فارغ از آن که بعضی ایدهها ممکن است در ظاهر عجیب و غیرعملی به نظر برسند، صرفا دنبال خلق هرچه بیشتر ایدههای خلاقانه هستید.
هدف از این سبک تفکر، در نظر گرفتن ایدههای مختلف درباره یک موضوع خاص و در مدت کوتاه است.
اما تفکر واگرا گاهی اوقات باعث افزایش ریسک موفقیت کارها نیز میشود. به همین دلیل، در مقابل تفکر واگرا نوع دیگری از نگرش به نام تفکر همگرا وجود دارد. در تفکر همگرا، افراد بر اساس عقل و منطق تصمیم گرفته و به همین دلیل خطر اشتباه را کاهش میدهند.
نمونه بارز تفکر همگرا زمانی است که در امتحانات چند گزینهای شما تنها مجاز به انتخاب یک گزینه هستید. هرچند ممکن است معتقد باشید چند گزینه درست وجود دارد، اما باید فقط جوابی را که از سایرین درستتر است، انتخاب کنید.
بنابراین اگرچه این دو فرایند تفکر، تفاوت زیادی باهم دارند، اما تفاوتهای موجود به معنای خوب یا بد بودن یکی از آنها نیست؛ بلکه این دو نگرش مکمل هم است و تفکر واگرا برای رسیدن به بهترین راهحل، متکی به تفکر همگراست.
به همین دلیل، زمانی که با استفاده از تفکر واگرا به انبوهی از ایدههای نو میرسید، لازم است با تفکر همگرا به بررسی ایدهها بپردازید و بهترین آنها را انتخاب کنید. همچنین اگر با استفاده از تفکر واگرا، ایده جدیدی پیدا میکنید، بیشک تفکر همگرا میتواند برای اثبات کارایی آن دلایل قانعکنندهای پیدا کند.
در طول تاریخ هم انسانها با همین نگرش خاص توانستهاند برای حل مسائل مختلف راهحلهای جدید پیدا کنند، اختراعات متنوع داشته باشند و حتی قانونهای جدید به تصویب برسانند.
یکی دیگر از مزایای تفکر واگرا این است که اگر در سِمت رهبری قرار دارید، با استفاده از این تفکر قادر هستید بیشتر از افراد دیگر، در شرایط پیش آمده و سایر موضوعات تاثیرگذار روند کاری خود انعطافپذیر باشید.
منبع:
خواندن ذهن کاری نیست که تنها از عهده روانشناسان بر بیاید اگرچه این افراد تخصص لازم برای انجام اینکار را دارند اما سایر افراد نیز میتوانند این موضوع را به خوبی یاد بگیرند.
خوب حالا تمرکز خود را به صورت فرد اختصاص دهید. به صورت مستقیم به چشمهای فرد به مدت ۱۵ ثانیه نگاه کنید. سعی کنید به صورت طولانی مدت به چشم طرف مقابل زل نزنید.
در غیر اینصورت انرژی دریافتی از فرد مختل میشود و فرد مقابل احساس راحتی نخواهد داشت. بعد از گذشت ۱۵ ثانیه، به طرف دیگری نگاه کنید.یک تصویر ذهنی از چهره و چشمهای فرد بسازید.
انرژی این فرد چگونه است؟ حالا ساکت بنشینید و اجازه دهید افکار و احساسات فرد مقابل تمامی ذهن و روح شما را پر کند. حالا به درستی میتوانید فرایند خواندن ذهن را آغاز کنید.
در این مرحله میتوانید افکار و احساسات یک فرد را کشف کنید. شما میتوانید موضوع دلخواه خود برای مکالمه را انتخاب نمایید. از آنها در مورد کار یا زندگی شان سوال کنید. افکاری که به ذهن شما خطور میکند ممکن است دقیقا همان افکاری باشد که به ذهن فرد دیگر میآید. میتوانید بلافاصله چیزی که فکر میکنید
طرف مقابل در حال فکر کردن به آن است را بیان کنید. اگر حافظه خوبی داشته باشید، میتوانید این افکار را ذخیره کنید تا بعدا تمامی احساسات خود در مورد افکار فرد مورد نظر را جمع آوری نمایید. نکته کلیدی این است که هر فکری که در این نقطه به ذهنتان خطور میکند را محترم بشمارید و از آن استقبال کنید.
خواندن ذهن کاری است که هر کسی میتواند آن را انجام دهد و مربوط به افراد خاصی نیست. ممکن است در آغاز کار موفقیت چشمگیری به دست نیاورید اما با تمرین و تکرار قادر خواهید بود پیشرفت کنید. هرگز از توانایی جدید خود برای سوء استفاده کردن از افراد استفاده نکنید.
اگر قادر هستید به خوبی احساسات آنها را تشخیص دهید، پس میتوانید از آن در یک روش مثبت استفاده کنید. سعی کنید از توانایی خود برای کمک به افراد استفاده کنید. افرادی که قادر به خواندن ذهن افراد هستند میتوانند دوستان عالی باشند.
منبع: